×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

amir

wellcome

× i know you
×

آدرس وبلاگ من

rezayazdani.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hu409440

به یاد فرهاد


می‌بینم صورتمو تو آینه،
با لبی خسته می‌پرسم از خودم :
این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟
اون به من یا من به اون خیره شدم ؟

باورم نمیشه هر چی می بینم ،
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم ،
به خودم می‌گم که این صورتکه ،
می‌تونم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دستمو روی صورتم،
هر چی باید بدونم دستم می‌گه،
من‌و توی آینه نشون می‌ده،
می‌گه: این تو یی، نه هیچ کس دیگه!

جای پاهای تموم قصه‌ها،
رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،
مونده روی صورتت تا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جا!

*

آینه می‌گه: تو همونی که یه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خو‌نت شده،
داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری!

می‌شکنم آینه رو تا دوباره
نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!
آینه می‌شکنه هزار تیکه می‌شه،
اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکسها با دهن کجی بهم می گن
چشم امید و بِبُر از آسمون
روزا با هم دیگه فرقی ندارن
بوی کهنگی میدن تمومشون

سه شنبه 1 تیر 1389 - 5:04:43 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم